یکشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۹

باید ترسیــــــــــــــد




چند روز پیش داشتم توی وبلاگی مطلبی رو میخوندم با این عنوان"بترس از مردهایی که...." برام جالب بود وذهنم مشغول شد و تصمیم گرفتم بگم از نظر من باید از چه مردهایی ترسید...."


همیشه بترس از مردهایی که بخاطر تو زنِ دیگه ایی  رو رهـــــــا میکنند.

بترس از مردهایی که خط زیبایی دارند، که می‏دانند یک شعر را کجا و چطور به کار ببرند.

بترس از مردهایی که تو را جسور و سرکش و غیر منتظره می‏خواهند نه همیشه مطیع و فرمانبردار.

بترس از مردهایی که ، راجع به انحنای کمر و پاهای کشیده و گونه های دختری که در صدم ثانیه ایی با ماشین از باند مخالف رد شد نظر میدن( و تفسیر میکنند که دیدگان تیزبینی دارند)

بترس از مردهایی که هر نیم ساعت به بونه دلتنگی با شما تماس میگیرند.

بترس از مردهایی که به دستات نگاه میکنند و با آهی از سرِ حسرت میگن: تو باید پیانیست میشدی.

بترس از مردهایی که میخواهند از تمام مکالمات تو با مادر و دوست و .... با خبر شوند.

بترس از مردهایی که حریم خصوصی تو را زیر قدم های زمختشان له میکنند.

بترس از مردهایی که حداقل نصف کتابهای موجود در بازار در رابطه با  زنان ، نیازهای زنان، انچه زنان میخواهند،...  را مطالعه کرده اند.

بترس از مردهایی که مهمترین بخش هر روزشون خوردن هست. از مردهایی که در هنگام غذا خوردن همانند کفتاران گرسنه غذا می خورند.

بترس از مردهایی که پیشِ شما از خانواده شان بد میگویند.

بترس از مردهایی که خیلی راحت از شمـــا پول قرض میکنند. از مردهایی که دایم میخواهند شما برایشان پول خرج کنید.

بترس از مردهایی که بدونِ در نظر گرفتن موقعیت اجتماعی دوست دارند در هر مکانی از خیابون گرفته تــــــــــــــــا سینما و تئاتر و پارک  ..... شما روببوسنند.

بترس از مردهایی که حرفهای وسوسه انگیزی میزنند درباره کارهایی که درآینده میخواهند برایتان انجام دهند  و  اما امروز هیچ کاری برایتان  نمی کنند.

بترس از مردهایی که با تمام فروشنده های زن لاس میزنند و بهانه شان هم این است که اینان مورد ظلم جامعه واقع شده اند.....

بترس از مردهایی که به نظرشان تنها ادم عاقل، باشعور موجود در دنیا خودشان هستند.

بترس از مردهایی که دانشگاه را به دلایل احمقانه ترک می کنند.

بترس از مردهایی که فعال ترین عضو بدنشان (بعد از یک جای دیگر) زبانشان هست. و چه اعجازها که در سخن وری ندارند.

بترس از مردهایی که نیمی از صحبت هایشان پیرامونِ زیر شکمشان هست با این تفسیر که من واقعیت وجودی خویش را پذیرفته ام!!!

بترس از مردهایی که از نظرشان زن را چه به شبکه و کامپیوتر و تکنولوژی.....

بترس از مردهایی که ادعای خواندن دارند و تنها کتاب اتاقشان کتابِ تنظیم خانواده دانشگاهشان هست.

بترس از مردهایی که دائم از میزان حقوق دریافتی و اموال منقول و غیر منقول پدرت سوال میکنند.

بترس از مردهایی که از خانواده طرد شده اند( هرچند بگویند ما انها را ترک کرده ایم).

بترس از مردهایی که همیشه برایت می گویند در رابطه قبلی که داشتند همه چیز تقصیر طرف مقابل بود.

و در انتها :


 همیشــــه بترس، بترس و بترس از مردهایی که یک بار سرشان را به طاق کوبانده ایی و بار دیگر سالها بعد  به سراغت می ایند. همیشه یادتان باشد چیزی رو که یکباراستفراغ کرده اید نباید دوباره قورت دهید.



پ.ن1: درباره مورد اخر در ارتباطات رمانتیک چیزی به نام  retry وجود خارجی ندارد.
 پ.ن2: کلی موارد دیگه هم بود که شرم اجازه نداد در رابطه با اونها هم بنویسم


۱ نظر:

behnam گفت...

سلام بهناز... چقد عصباني اي دختر؟
سوال واسم پيش اومد بهناز خوشحال ميشم جواب بدي... از چه مردي نبايد ترسيد؟
يه سوال مهمترم پيش مياد اونم كه دخترا چطور؟
درددل قشنگي بود... خوبه كه مينويسي...
نوشتن واقعا آدمو خالي مي كنه...