یکشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۹۱
حیلت رها کن
شنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۹۱
دوشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۹۱
اقای دکتر مقیم خارجه
درخواست دوستی فیس بوک رو چند وقت پیش فرستاده بود منم طبق عادت چون غریبه بود مادیده گرفتمش هرازچندگاهی عکسش اون گوشه ظاهر میشد و فیس بوک میخواست مطمین بشه که نمیشناسمش! تا امشب که ذهنم یه جرقه زد و شناختمش.
تو تاکسی بودم کنارم نشسته بود سر صحبت رو باز کرد دانشجوی دندون پزشکی یه دانشگاه دولتی کله گنده بود تو یه مطب چند تا بلوک بالاتر از خونه ما کار میکرد. خیلی مودب و با شخصیت بود یه جور خاصی بود بعد از اون چند بار دیدمش تازه سمنان رفتنم شروع شده بود. اخرین بار که دیدمش نهار رفتیم بیرون از جزییات یادم نیست ولی موقع برگشت همینطور که پیاده قدم میزدیم متوجه شدم چقد این اقا دکتر قدش بلنده و گنده س یه جورایی برا منی که اون موقع سایزم سی هشت بود خیلی دیلاق بود بعد همینطور که موقه راه رفتن دتشتم اسفالت رو میدیدم متوجه شدم وای پاهاش چقدر گندس چقدر کفشش زشته بعد چندشم شد از پوست سفیدش از پاهای گندش از کفشای واکس نخوردش
دیگه بهش زنگ نزدم
از یادم رفت
تا امشب که فیس بوک با لجبازی تمام به یادم اوردش
بعد رفتم عکسش رو دیدم به از خودم نباشه همچین با کمالاتی بود برا خودش قد رشید چارشونه خوشتیپ همچنان در حال تحصیل در نمبدونم چه مقطعی تو سویس
همین دیگه. ...
قدیما
یادته اولین باری که وارد اینترنت شدی کی بود؟
برای من حدود پانزده شانزده سال پیش بود. اون موقع مثل حالا نبود که تو هرخونه چندتا لب تاپ و پی سی باشه. داشتنش برا یه بچه مدرسه ایی حیلی لازم نبود نه درس و مشقمون با کامپیوتر بود نه گوگل مسیول تحقیقاتمون. با یکی دوتا دایرالمعارف کار تحقیقاتمون راه میافتاد. با این وضعیت دیگه داشتن اینترنت نه تنها لازم نبود که بلکه از دید بزرگترای اون موقع همتراز با ماهواره بی هویتی وهزارنا چرند و پرند دیگه بود. راستش اصلا پی سی من مودم نداشت.
از اونجا که کلا خودسر بودم پولامو جمع کردم یه مودم دایال اپ خریدم و کلی حرف به جوون خریدم ولی وارد دنیای اینترنت شدم یه پسر عمه داشتم اون همه چی رو بهم یاد داد.
اولین سایتی که رفتم یاهو بود
بعد اون موقع که شبکه های اجتماعی نبود همه جامون فیلتر نشده بود بیشتر وقتمون توی پرسه زدن وبلاگا میشد اصلا از همون وقتا بود که دلم پیخواست وبلاگ داشته باشم. بیشتر وبلاگایی هم که میخوندم بدای بچه های چند تا دانشگاه شاخص بود که بورس رفته بودن اونور اب. بعد من با وبلاگای اینا زندگی کردم حتی میشهفت تو ادبیات منم تاثیرذار بودن.
یاد صدای مودم میافتم و استرس بیدار شدن بقیه انواع راه ها رو امتحان کردم که موقع وصل شدن قیر قیر نکنه نشد که نشد
منتظر به ادمک یاهو نگاه میکردم تا وصل بشه برم تو چت روم
.....
یه اعتراف : هپون اوایل یه سایتی بود با مضامین غیر اخلاقی که اصلا از همون موقع ها بود که با مضامین غیر اخلاقی بصورت رسمی اشنا شدم. تا قبلش فقط در حد پچ پچ های بچه مدرسه بود.