بی قرارش کند پس گوید: ((قرار گیر!))- عین القضات همدانی
دوشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۹۲
هزار شاید و باید، هزار بود و نبود
یه شب بهاری لای پنجره رو باز کنی و هوای بهار! صداشو زیاد کنی و چند تا پیک بزنی و بیافتی رو تخت و اون قدر غرق بشی که اتیش سیگاری که به انگشتای دستت رسیده رو حس نکنی.........
۱ نظر:
غالی بود مرسی
ارسال یک نظر