دوشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۹۰

او....

و من پنداشتم او مرا خواهد برد ، به همان کوچه رنگین شده از تابستان
به همان خانه بی رنگ و ریا,,وهمان لحظه که بی تاب شوم,او مرا خواهد برد
به همان سادگی رفتن باد
او مرا برد. . .
ولی برد از یاد....


هیچ نظری موجود نیست: